نشست کتابخوان کودک و نوجوان کتابخانه عمومی وحدت
این نشست که در روز چهارشنبه 12 خرداد 95 برگزار شد با معرفی ده کتاب توسط کودکان و نوجوانان و با حضور والدین و کتابدوستان در محل بخش کودک کتابخانه عمومی وحدت پاوه برگزار شد
شماره نشست: 2 *شهرستان: پاوه * کتابخانه: وحدت *ماه برگزاری: خرداد
*کتاب: علوم ترسناک * نویسنده: نیک آرنولد * معرفیکننده: محمد ولدبیگی
* ناشر: پیدایش * سال نشر: 1390 *موضوع: بدن انسان
متن معرفی :
مجموعه علوم ترسناکی،مجموعهای بسیار جالب و شگفت انگیز دربارهی علوم مختلف است که تاکنون 54 جلد ازآن منتشر شده است.این مجموعه سعی دارد با زیباترین داستانهای علمی و جذابترین روشها نکات ریز علوم مختلف را برای کودکان و نوجوانان مطرح کند.نویسندهی این مجموعه جذاب نیک آرلوند و مترجم هرجلد محمود مزینانی،گیتا حجتی و...میباشند.نویسنده در هر جلد در مورد یک شاخه از علوم صحبت میکنند،عناوین کتاب بسیار متنوع انتخاب شدهاند.مانند:نورهای ترسناک،گوارش نفرت انگیز،حقایق هولناک دربارهی زمان،گیاهان شرورو... نویسنده در هر جلد کتاب حقایق علمی را با طنز وروشخاصی تشریح کرده است.مثلا در جایی با یک مردهی در حال تجزیه صحبت کرده و یا در کتابی دربارهی مومیاییها و طرز مومیایی کردن خواهرتان که از دستش خسته شدهاید مطالبی را بیان کرده است.تصاویر کتاب دارای طنز ظریفی هستند وبه بهترین وجه طراحی شدهاند.
با این مجموعه کتابها میتوان نوجوانان گریز از کتاب و یادگیری را به مطالعه و حتی تحقیق در رشتههای علمی تشویق کرد. با توجه به تنوع موضوعات کتابها لیست کتابهایی که به آموزش نجوم به کودکان و نوجوانان کمک میکندرا مشاهده میکنید .
این کتاب به شکل طنزگونه سیستم واجزای بدن را توضیح داده است
*شماره نشست: 2 *شهرستان: پاوه * کتابخانه: وحدت *ماه برگزاری: خرداد
*کتاب: جیمز و هلوی غول پیکر * نویسنده: دال رولد * معرفیکننده: آیدا شفیعی
* ناشر: فندق * سال نشر: 1389 *موضوع: افسانه های عامه
متن معرفی:
جیمز هنری تروتر، پسری چهارساله و معمولی، زندگی خیلی خوبی دارد، اما ناگهان یتیم میشود، برای این که یک کرگدنکه از باغ وحشلندنفرار کرده (و با اینکه کرگدنها گیاهخوارهستند، ناگهان پدر و مادرش را میخورد.) برای همین مجبور میشود با دو عمه اش سپایکر و سپونژ زندگی کند که همیشه او را آزار و شکنجه میدهند. سه سال بعد، موقعی که دارد در جنگل هیزم می شکند، با مرد غریبهای ملاقات میکند که از بدبختیهای جیمز خبر دارد و به او کیسه کوچکی از عناصر مورد نیاز برای ساختن یک معجونجادویی میدهد که با خوردن آنها جیمز به ثروت و خوشبختی و ماجراهای جالب میرسد. اما کیسه از دست جیمز می افتد و بلورهای سبز درون آن در زمین محو میشوند. اما بعد یک درخت هلودر آنجا سبز میشود و هلوی عظیمی از آن در میآید. عمهها قصد دارند با نمایش دادن هلو پولی به جیب بزنند، اما یک شب جیمز از سوراخی در هلو به داخل میرود و با چندتایی جک و جانورهایی مثل هزارپاو ملخو کفشدوزکو کرم ابریشمملاقات میکند که هم قد او هستند. بعد هلو با کمک هزارپا از درخت جدا میشود و در اقیانوس اطلسمی افتد. این یاران سوار بر هلو عازم نیویورکمیشوند تا زندگی تازهای را شروع کنند و ماجراهای شگفت انگیزی را از سر میگذرانند.
*شماره نشست: 2 *شهرستان: پاوه * کتابخانه: وحدت *ماه برگزاری: خرداد
*کتاب: دنیای شگفت انگیز از نویسنده: باوم لایمن فرام * معرفیکننده: سید سروش ناصری
* ناشر: بنفشه * سال نشر: 1381 *موضوع:
متن معرفی:
کتاب "جادوگر سرزمین از" داستان یک دوستی است. یک همراهی و همدلی با درون مایه عاطفی. ماجراهایش پر است از هیجان و شگفتی که به خواننده ی نوجوان خود لذت و نشاط می بخشد و او را به سفری تخیلی می برد.
دوروتی دخترک کوچکی است که همراه سگش توتو در کشتزاری در کانزاس زندگی میکند. روزی گردبادی میآید و دوروتی و سگش و خانهاش را با خود به آسمان میبرد و در سرزمین آز پایین میآورد. در آز همه چیز زیبا و غریب است، با این حال دوروتی میخواهد هر جور شده به خانهاش برگردد. دوروتی تصمیم میگیرد تا به شهر آز برود تا از جادوگرانی که در آن شهر زندگی میکنند برای بازگشت به خانه کمک بگیرد...
یمان فرانک باوم (مشهور به ال. فرانک باوم)، نویسنده یکی از محبوبترین و مشهورترین قصههای دنیاست: شهر زمردینِ اُز که ایرانیان زیادی نیز از علاقهمندان این داستان هستند. باوم، متولد نیویورک بود و در خانوادهای ثروتمند بزرگ شد. اما خود در چند پیشهای که انتخاب کرد ناموفق و حتا ورشکست شد و عاقبت پا به دنیای تئاتر گذاشت و توانست پیشرفت کند.
سرانجام پس از آن که مدتی نیز خبرنگاری را امتحان کرد نخستین کتابِ خود را با نامِ داستانهای مامانغاز به نثر منتشر کرد که باعث شناساندن او به دنیای ادبیات شد. بالاخره در دهه ۱۸۹۰، با همکاری تصویرگری به نام دِنسلوُ، جادوگر شگفتانگیز شهر اُز را منتشر کرد که نام این دو را بر سر زبانها انداخت و پس از آن داستانهای دیگری در سرزمین اُز نوشت که همگی موفقیتآمیز بودند؛ در این میان، باوم کماکان شیفتگی خود را به تئاتر حفظ کرده بود و پی در پی در این زمینه سرمایهگذاری میکرد که باعث شد شکست بخورد و زندگیاش تحت فشار قرار بگیرد.
اما سرانجام با فروختنِ حقالتألیف خود از آثار اُز به زندگی خود سر و سامانی داد. باوم، سال ۱۹۱۹ در سن ۶۲ سالگی درگذشت.
*شماره نشست: 2 *شهرستان: پاوه * کتابخانه: وحدت *ماه برگزاری: خرداد
*کتاب: شریک زیرک و مرد ساده لوح نویسنده: بهزاد قلانی * معرفیکننده: شانیا امیری
* ناشر: راقم * سال نشر: 1387 *موضوع: داستانی
متن معرفی:
دو شریک، یکی زیرک و دیگری سادهلوح، به تجارت مشغول بودند. روزی آنها کیسهای پر از پول پیدا کردند و با هم قرار گذاشتند که مقداری از آن را خرج کنند و مقدار باقیمانده را زیر یک درخت دفن کنند. روز بعد شریک زیرک به پای درخت رفت و کیسه پولها را برداشت. روزها گذشت تا این که شریک ساده لوح به پول احتیاج پیدا کرد و نزد شریک زیرک آمد. آن دو به سمت درخت رفتند، اما کیسهای پیدا نکردند. شریک دانا به شریک نادان تهمت زد که پولها را تو برداشتهای، پس با هم به نزد قاضی رفتند. شریک دانا گفت که درخت شاهد ما بوده است میتوانید از او سوال کنید. شریک زیرک نیز به پدرش گفت که درون درخت برود و شهادت دروغ بدهد. اما قاضی از نیرنگ آنها باخبر شد و دستور داد درخت را آتش بزنند. بنابراین مرد از درخت بیرون آمد و ماجرای مکر و حیله را برای قاضی تعریف کرد و خواستار بخشش از مرد سادهلوح و قاضی گردید. کودکان در این کتاب در قالب داستان میآموزند که با مکر و حیله نمیتوان چیزی را به دست آورد و کسی که شهادت دروغ دهد خیلی زود رسوا میشود
*شماره نشست: *شهرستان: پاوه * کتابخانه: وحدت *ماه برگزاری: خرداد
*کتاب: خرچنگ شجاع نویسنده: علی ذوالفقاری * معرفیکننده: تینا احمدی
* ناشر: ساویز * سال نشر: 1387 *موضوع: داستانی
متن معرفی:
کهولت سن باعث شده بود که دیگر مرغ ماهیخوار نتواند ماهیان برکه را شکار کند. به همین دلیل حقهای به کار برد؛ نزد ماهیها و خرچنگ رفت و به آنها هشدار داد که تا چند روز دیگر مردانی به برکه میآیند تا آنها را صید کنند. ماهیها که کاری از دستشان برنمیآمد تصمیم گرفتند هر روز تعدادی از آنها با منقار مرغ ماهیخوار به برکهای در آن نزدیکی بروند. چند روزی گذشت و مرغ ماهیخوار به جای بردن ماهیها به برکه جدید، آنها را میخورد. روزی خرچنگ تصمیم گرفت که نزد دوستانش برود، اما وقتی با مرغ ماهیخوار همراه شد استخوان دوستانش را از بالا دید و به حقه او پی برد و همانجا او را خفه کرد. آنگاه نزد دیگر ماهیهای برکه رفت و آنها را آگاه کرد. پس از آن همه حیوانات برکه به خوبی در کنار یکدیگر زندگی کردند. کتاب حاضر اقتباسی است از یکی از داستانهای «کلیله و دمنه» که به زبان ساده برای کودکان بازنویسی شده است.
*شماره نشست: 2 *شهرستان: پاوه * کتابخانه: وحدت *ماه برگزاری: خرداد
*کتاب:شنگول و منگول و حبه انگور نویسنده: مجتبی عبدی اسکندری * معرفیکننده: آیلین نوری و سایه عبدی
* ناشر: نگین هشتم * سال نشر: 1387 *موضوع: داستانی
متن معرفی:
بزی که سه بزغاله دارد برای تهیهٔ غذا از خانه خارج میشود و از بزغالههایش میخواهد که در این مدت در را به روی غریبهها باز نکنند و برای شناختن خود او از او بخواهند دستش را از زیر در نشان دهد.
بز به بازار رفت و در این مدت گرگ به در خانهٔ آنها آمد و به بزغالهها گفت مادرشان است و برایشان غذا آوردهاست. بزغالهها از او خواستند دستش را نشان دهد. با دیدن دست سیاه گرگ بزغالهها در را باز نکردند. گرگ رفت و دستش را با آرد سفید کرد و با نشان دادن آن بزغالهها در را باز کردند و گرگ دو بزغالهٔ بزرگ تر را خورد و بزغالهٔ کوچک تر در گوشه ای از خانه مخفی شد.
وقتی بز به خانه برگشت و ماجرا را از زبان بزغالهٔ بازمانده شنید، بسیار خشمگین شد و بعد به جنگ گرگ رفت و در آخر با بریدن شکم گرگ دو بزغاله اش را نجات داد و به جایشان ده سنگ در شکم گرگ گذاشت.
*شماره نشست: 2 * شهرستان: پاوه * کتابخانه: وحدت * ماه: خرداد
*کتاب: شنل قرمزی * نویسنده: مرضیه امامی * معرفی کننده: سارا سپنجی
*ناشر: خورشید شب * سال نشر: * موضوع: داستانی
متن معرفی:
روزی روزگار ، دختر کوچکی در دهکده ای نزدیک جنگل زندگی می کرد . دخترک هرگاه بیرون می رفت یک شنل با کلاه قرمز به تن می کرد ، برای همین مردم دهکده او را شنل قرمزی صدا می کردند .یک روز صبح شنل قرمزی از مادرش خواست که اگر ممکن است به او اجازه دهد تا به دیدن مادر بزرگش برود چون خیلی وقت بود که آنها همدیگر را ندیده بودند . مادرش گفت : فکر خوبی است . سپس آنها یک سبد زیبا از خوراکی درست کردند تا شنل قرمزی آنرا برای مادر بزرگش ببرد وقتی سبد آماده شد ، دخترک شنل قرمزش را پوشید و مادرش را بوسید و از او خداحافظی کرد .مادرش گفت : عزیزم یکراست خانه مادربرگ برو و وقتت را تلف نکن در ضمن با غریبه ها حرف نزن . در جنگل خطرهای فراوانی وجود داردشنل قرمزی گفت : مادرجون ، نگران نباش . من دقت می کنماما وقتی در جنگل ، چشم او به گلهای زیبا و دوست داشتنی افتاد ، نصیحتهای مادرش را فراموش کرد .او تعدادی گل چید و به پرواز پروانه ها نگاه کرد و به صدای قورباغه ها گوش داد . شنل قرمزی از این روز گرم تابستانی خیلی لذت می برد و متوجه نزدیک شدن سایه سیاهی که پشت سرش بود ، نشد . ناگهان یک گرگ جلوی او ظاهر شدگرگ با لحن مهربانی گفت : دختر کوچولو ، چیکار می کنی ؟شنل قرمزی گفت : می خواهم به دیدن مادر بزرگم بروم . او در میان جنگل ، نزدیک نهر زندگی می کندشنل قرمزی متوجه شد که خیلی دیر کرده است و از گشتن صرف نظر کرد و با عجله بطرف خانه مادربزرگ براه افتاد . در همان وقت ، گرگ از راه میان بر ... گرگ دوید و به منزل مادر بزرگ رسید و آهسته در زدمادربزرگ تصور کرد ، کسی که در می زند ، نوه اش است . گفت : اوه عزیزم ! بیا تو . بیا تو . من نگران بودم که اتفاقی در جنگل برایت رخ داده باشدگرگ داخل شدو بطرف مادر بزرگ دوید . مادربزرگ بیچاره دوید و داخل یک کمد شد و درش را بست . گرگ هرکار کرد نتواست در کمد را باز کند .
*شماره نشست: 2 * شهرستان: پاوه * کتابخانه: وحدت * ماه: خرداد
*کتاب: من لجباز نیستم * نویسنده: زینب عبدی * معرفی کننده: ثنا نیک زاد
*ناشر: رنگین کتاب * سال نشر: * موضوع: داستانی
متن معرفی:
داستانی اخلاقی برای گروه سنی (الف) و (ب) است که با زبانی ساده و روان نگاشته شده است. در داستان میخوانیم: ««سهیل» پسری شش ساله با مادر و پدرش به باغوحش رفتند. او حیوانهای مختلفی را دید و از بین تمام حیوانها، میمون را انتخاب کرد و از پدرش خواهش کرد تا میمون را برای او بخرد. اما پدر گفت نمیتوانیم از میمون در خانه نگهداری کنیم. «سهیل» مدام گریه میکرد و میمون میخواست. آنها به خانه رفتند و «سهیل» تمام شب را به عکسهای حیوانات که به در و دیوار زده بود، نگاه میکرد» در ادامه داستان کودکان با نتایج بد لجبازی و بی توجهی به شرایط آشنا میشوند.
*شماره نشست: 2 * شهرستان: پاوه * کتابخانه: وحدت * ماه: خرداد
*کتاب: ماهی تنها * نویسنده: بایزرت هلنه * معرفی کننده: هلیا عبدی
*ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان * سال نشر: 1369 * موضوع: داستانی
متن معرفی:
تا مدتی پیش، هنوز آفتاب می توانست از میان آب زلال به ته برکه بتابد. ماهیهای زیادی در آنجا زندگی می کردند و سنجاقکها و پروانه ها روی برکه پرواز می کردند. تا اینکه کارخانه ای در کنار برکه ساخته شد و آبهای کثیف آن از یک لوله بزرگ به برکه سرازیر گشت. بیشتر ماهیها و دیگر موجودات برکه از بین رفتند. تنها یک ماهی هنوز در آن برکه زنده مانده بود، غمگین ترین ماهی دنیا. اما این ماهی سرنوشت دیگری پیدا کرد.
*شماره نشست: 2 * شهرستان: پاوه * کتابخانه: وحدت * ماه: خرداد
*کتاب: بهادر * نویسنده: نورا حق پرست * معرفی کننده: لانا حسینی
*ناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان * سال نشر: 1390 * موضوع: داستانی
متن معرفی:
بهادر داستانِ زیباییست دربارهی موش کوچکی به نام بهادر که در برابر ظلم و ستم قیام میکند. نورا حقپرست این داستان را بر اساس فیلمی به همین نام ساختهی عبدالله علیمراد بازنویسی کرده و کتاب را کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر کرده است.